سپید
خودت رابه خاطراین مردم تغییرمده این جماعت هرروزتوراجوردیگری میخواهند

پدر:... غلط می کنی دختر! واسا بری خونه شوهر بعد هر غلطی دلت خواست بکن!!!!!!!!

.

..

.

.

شوهر: ... غلط می کنی زن! فک کردی اینجا خونه باباته هر غلطی دلت خواست بکنی؟!!!!!!




تاریخ: یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:"دخترقبل وبعدازرفتن به خونه ی شوهر",
ارسال توسط MOHAMAD

                                                                                    البته من به کسی نمیگم ترک تحصیل کنید




تاریخ: یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:"ترک تحصیل",
ارسال توسط MOHAMAD

اغلب فکر می کنیم اینکه به یاد کسی هستیم منتی است بر گردن آن شخص

غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم این هنر اوست نه ما

به یاد ماندنی بودن بسیار مهم تر از به یاد بودن است

به یادتم خوب ِ من




تاریخ: یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:به یاد کسی هستیم منتی است"به یادتم , , ,خوب,,,,,من,
ارسال توسط MOHAMAD

 

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

 

 

در چشمانت خیره شوم

 

 

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

 

 

 

 

 

 

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

 

 

سر رو شانه هایت بگذارم….از عشق تو…..

 

 

از داشتن تو…اشک شوق بریزم

 

 

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم

 

 

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

 

 

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

 

 

اری من تورا دوست دارم

 

 

وعاشقانه تو را می ستایم




تاریخ: یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD

 

 

 

تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست

 

 

ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم

 

 

و تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم

 

 

ای مهربان - پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود

 

 

و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید

 

تبسمی از تو مرا کافیست که  از هیچ به همه چیز برسم

 




تاریخ: یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD

ازچوپان پیری پرسیدم چه خبر ؟                                                                      . . آه تلخی کشیدوگفت . . گرگ شده آن بره که نوازشش می کردم                      




تاریخ: یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD

کافیست کسی را نداشته باشی



تمام هستی جای خالی اش را به رخت می کشد!



زمین و زمان از نبودنش حرف می زند!



و چه طعنه ها که از گذشتنی ها نمی خوری!!!



آنگاه حتی دیدن یک جفت گنجشک کوچک روی شاخه هم



دلت را داغ می کند....



"" این متن جالب رو *مجتبی* عزیز برام فرستاده صلاح دونستم که توی وب قراربدم ""




تاریخ: یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD

«هر که تو را به خشم آورد، بر تو چیره می شود.»




تاریخ: یک شنبه 6 اسفند 1386برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD

هرگز با احمق ها بحث نکنید.
آنها اول شما را تا سطح خودشان پایین می کشند،
بعد با تجربه ی یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست می دهند.

مارک تواین
 




تاریخ: شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD

 

اینجا مینویسم شاید گذر زمان تو را هم یه روز برای خواندن این مطلب به اینجا بکشاند...

من همانم که با اینکه میدانستم تو نمیتوانی با من باشی ولی باز دوستت داشتم.

منی که میدانستم بیشتر از نصف حرفهایت راست نبود ولی به احترام دلم باور میکردم!

و ندانستی که آنهایی که نصف شب با آنها میحرفی و وقتی اس ام اس هایی من نمیآیند میگفتی

لابد حافظه پر شده است!!!!

من تمام اینها را میدانستم. ولی دوستت داشتم

همه رفتنی أند و فقط چند روزی تو را میخواهند.....

 




تاریخ: شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD
 
 براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست

براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،

چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم

براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود

مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست

نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم

و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم

مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند






تاریخ: شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD

معلم برای شاگرد تنبلش شرط گذاشته بود درصورت آوردن یک قاشق از خاک بهشت به اونمره ی قبولی خواهد داد.....فردای آن روز شاگرد یک قاشق خاک میاره وتقدیم میکنه به معلمش ....! ....معلم ناراحت وباحالتی پرخاشگرانه گفت من رو به مسخره گرفتی...این خاکوازکجا آوردی ...؟؟ دانش آموزبا بغضی در گلووچشمایی گریان گفت این خاک زیرپای مادرمه..!!!       شما .... به من آموختید که "بهشت زیرپای مادران" است




تاریخ: شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD

  در اعماق وجودت
  ستاره ای
  هست که شب را
 انکار می کند
 شمشیر در
رگ های
ستاره
فروکن
 




تاریخ: شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD

کوه پرسيد ز رود

زير اين سقف کبود

راز ماندن در چيست؟ گفت در رفتن من

کوه پرسيد و من؟      گفت در ماندن تو

ببلبلي گفت ومن؟

خنده اي کرد وگفت   در غزل خواني تو

آه از آن آبادي

که در آن کوه رود

رود  مرداب شود

ودر آن بلبل سرگشته سرش را به گريبان ببرد

ونخواند ديگر

من و تو

بلبل و کوه و روديم

راز ماندن جز

در خواندن من

ماندن تو

رفتن ياران سفر کرده ي مان نيست

بدان




تاریخ: جمعه 4 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط MOHAMAD